نقش بازی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان
فوائد و نقش بازی:
الف) ضرورت تفریح و بازی در زندگی:
سرگرمیهای گوناگون را به منزله وسایلی برای رهایی و آزاد کردن عواطف شمرده و محبوس فرار از حقایق تلخ زندگی عنوان کرده اند.در لحظاتی از عمر افراد با تحمل فشارهای ناشی از روابط خود با محیط زندگی با یک حالت خستگی روبرو می شود.خستگی ها برخاسته از کار مداوم انجام وظیفه و مسئولیتهای گوناگون و برآوردن انتظاراتی که دیگران در پیش پای آنان نهاده اند.
کیمبال یانگ در کتاب جامعه شناسی خویش می نویسد که سرگرمیها به افراد اجازه می دهند تا برای چند ساعتی از تعهدات خود بعنوان پدر یا فرماندار جامعه برهند.و با دخول در یک دنیای رویایی و ساختگی از دلهره و نگرانی نجات یابند.و به همین جهت است که به تماشای منظره خنده آور و سرگرم کننده اشتغال می ورزند و در نقاط سرگرم کننده ازدحام می کنند.علاوه بر این باید یادآور شد تفریح و زندگی در زندگی بشر یک ضرورت حیاتی است و افراد با تمایلاتی متفاوت و هرکدام به گونه ای خواستارند در طول زندگی خود لحظاتی را به آرامش و تفریح دلخواهشان بپردازند.بنابراین روی آوردن به تفریح و سرگرمی نباید تعجب ما را برانگیزد چرا که این امر یک نیاز فطری است و ما در زمان طفولیت بصورت بازیهای کودکانه آن را ترجمه کرده ایم و حال در بزرگسالی نیز با درجاتی مختلف و متناسب با شرایط محیطی و وضع اجتماعی خود به این امر روی می آریم.سپس در می یابیم که میل به تفریح یکی از خواهشهای طبیعی است که با سرشت انسان آمیخته شده از آغاز زندگی تا پایان عمر همواره ثابت و پایدار است.و ارضای این تمایل برای تمام طبقات مردم در سنین مختلف لذت بخش و مایه شادی و مسرت است.
واضح است که بحث پیرامون تمایل کودک به بازی و سرگرمی نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد چرا که بازی مؤثرترین و پرمعناترین راه یادگیری کودکان است.در هنگام بازی کودکان فکر می کنند،راههای تازه ای می گشایند و همانطور که از قوای بدنی خود استفاده می برند،قوای فکری خود را نیز به کار می برند و در تمام مدت بازی،در یک محیط ثمر بخش به تجربه می پردازند.
در جریان بازی کودک بطور همزمان،پرورش فکری،عاطفی،جسمی اجتماعی می یابد.
بازی روش طبیعی شرکت کودکان در فعالیتهایی است که در نهایت،سبب کسب مهارت و ورزیدگی برای مقابله با مشکلات زندگی می شود.کودکان از طریق بازی درباره خود و جهان پیرامونشان مطالب زیادی می آموزند.بازی به کودکان فرصت می دهد تا احساسات خود را به زبان قابل قبول اجتماع بیان کنند.بازی نه تنها نوعی رهایی است،بلکه برای مشکلات عاطفی نوعی درمان بشمار می رود.
بازی جوهر آفرینندگی در سراسر دنیای کودک است،حد و مرزی ندارد،بر تمام جنبه های رشد و تکامل کودک اثر می گذارد،در احساس خوشی فراگیر کودک نهفته است و کودک دارای منبع حرکت و انرژی است و نیز اوقات بیشتری را در مقایسه با یک فرد بزرگسال داراست پس این منبع انرژی و این همه اوقات فراغت باید به گونه ای صرف شود که آن زمان که ما از کودک می خواهیم مانندی سالمندی مؤدب در گوشه ای بنشیند در درون او طوفانی است و او برای اجرای فرمان ما با درخواست باطنی خویش به کشمکش افتاده و به سختی خود را در محدودیت و تنگنا می بیند.
ب) اهداف بازی
شاید در مواقعی این سؤال برای ما پیش آمده باشد که چرا نسبت به بازی و اسباب بازی این همه علاقه وجود دارد؟ برای پاسخ دادن به این پرسشها تلاشهای گسترده ای بعمل آمده است و دانشمندان چون ریز (ress-1961) و دیگران تاریخچه اسباب بازی را پی گرفته اند این بررسیها نشان داده اند که در سال 2400 قبل از میلاد مسیح مصریها یک بازی به نام سنت «senet» و یا تخته بازی داشتند و در موزه های اروپا قدیمی ترین اسباب بازیها متعلق به مصریها است.در ایران نیز در سال 1100قبل از میلاد مسیح اسباب بازی های کشیدنی وجود داشته است(ص5بازیهای پرورشی) با بیان مقدمه کوتاه در می یابیم که بازی و اسباب بازی برای ما چیز غریبی نیست و شاید خود ما نیز تجربه هایی در زمینه بازیهایمان در دوران کودکی داشته باشیم افراد بزرگسالی که امروزه هرکدام به نوعی با کودکان سروکار دارند زمانی خود نیز مرحله کودکی را پشت سر نهاده اند.سرگذشت دوران خردسالی ونوجوانی خویش را به خاطر دارند.
والدین گاهی با شیطنت بچه ها رو به رو هستند؛زمانی دیگر کودکان خود بسیار کنجکاو می یابند.و در بعضی مواقع عدم رضایت خود را از بازی گوشی های آنان ابراز می دارند.در این مورد باید بگوییم که با شناخت روحیات کودکان در می یابیم بسیاری از شلوغ کاری های آنها امری کذرا است.و با صبر و حوصله می توان با این امر برخورد کرد کما اینکه در این باره گفته اند:زمانی شرارت ها ناشی از خستگی ذهن است یعنی به هنگامی که کودک کار پر مشغله ای دارد و همه توان او در زمینه ای خاص صرف می شود شاید بهتر این است که او را به حال خود رها کنیم و کمتر مزاحمش شویم.
تجارب نشان می دهد که در حین خستگی انسانها بی حوصله تر می شوند و بیش از پیش از کوره در می روند شما نمونه این امر را در ایام امتحانات می توانید ببینید که اگر سخنی تکراری یا اضافی به کودکان گفته شود و تحملات بر آنان سنگین گردد خود باز می دارد.باز هم تأکید می شود که ما به هر میزان شناخت بهتری از روحیات کودکان خود داشته باشیم در مواجه شدن با آنان موضع مطلوبتری را اتخاذ خواهیم کرد.
بنابراین باید دانست دوران کودکی دوران حرکت و جنب و جوش و بازی و جست و خیز است و آن چنانچه آرامش و قراری برای کودکان نیست می دوند،می جهند و شور و شادی و نشاط از خود بروز می دهند که البته در این حرکت و شور کسب و درآمدی مادی نیست.بنابراین باید زمینه را برای کودکان و ارضای این خواست طبیعی آنها فراهم ساخت که بسیار غم و اندوه ها و ناراحتی های روحی و مشکلات رفتاری بچه ها که در سایه گردش تماشایی منظره ای زیبا و یا شرکت در یک بازی امری بسیار مهم است.
از دیگر اهداف برای کودکان این است که چون بازی شیوه طبیعی فعالیت کودکان است که مورد علاقه او می باشد کودک همه نوع تلاش و فعالیت را به نام آن انجام می دهد و از این رو بازی می تواند در زمینه های مهم باعث اصلاح کودک باشد.بازی نیاز جسمی و روانی کودک و وسیله برای زندگی اوست و نمی تواند و نباید طفل را از آن دور جدا نگه داشت.
نقش والدین در بازیهای کودکان
1) نحوه ی نظارت بر بازیها
بعد از پی بردن به اهمیت و تأثیر بازی بر کودکان و اهدافی که در انواع بازی ها نهفته است است حال این مسئله را باید بررسی کرد که آیا باید کودکان را به حال خود رها ساخت تا بهر بازی خود مایلند روی آورند؟ یا اینکه باید در بازی های آنان دخالت کرد؟ بیش از هر چیز این نکته را باید خاطر نشان کرد که ایجاد مزاحمت در بازیهای کودکانه فرق مهمی با نظارت و احیانأ جهت دادن به بازی های آنان دارد.
کودکان بازی را بشدت دوست دارند،بنابراین هیچگاه نباید به هنگام بازی مزاحم آنان شد،زیرا تمام حواس بچه ها متوجه بازی است و شاید در آن لحظه حساس ترین زمان بازی را طی می کنند.این را باید بدانیم که احیانأ اگر بازی کودکان برهم زده شود،آثار نا مطلوبی از لحاظ روحی عارض آنان خواهد شد.
البته عدم دخالت بی موقع و بیجا به معنی رها سازی مطلق کودکان در جریان بازی نیست،بلکه هدایت کردن نیز به توسط والدین و یا مربیان از اهمیت بسزایی برخوردار است واین امر تا حدودی مخصوصأ پس از آغاز بازی دچار می شود.تا زمانی که گفت و گو درباره موضوع بازی جریان دارد و کودکان هنوز نقشها را اغاز نکرده اند،مربی می تواند نظر مشورتی خود را بدهد به شرطی که در ایده بازی تغییری ایجاد نشود.
به هر حالت دخالت غیر محتاطانه مربی به هنگام اجرای نقش،به توسط کودکان،ممکن است نقشی را که آنان در خیال خود پرورانده اند بر هم زند.بنابراین هرگاه مربی با درک ایده کودکان و خواستهای آنان بخواهد چیز جالبی به بازی اضافه کند و یا جهت تازه ای به آن بدهد باید خودش نیز در بازی نقشی به عهده گیرد و مثل یکی از بازیکنان پیشنهاد خود را برای همه مطرح سازد.
واضح است که در این میان کار با کودکان جسور و خودخواه برای مربیان و والدین دشوار به نظر می رسد گویا چون اینان گردانندگان خط دهندگان به بازیها هستند،کمتر انعطاف می نمایند و حتی دیگر بازیکنان با میل و رغبت از انها حرف شنوی دارند.اگر چه باید هنر سازماندهی اینگونه بچه ها را قابل ستایش دانست ولی در عین حال باید تواضع و فروتنی و احترام به نظرات دیگران را در آنان پرورش داد.
در لحظاتی هم ممکن است با نزاع و کشمکش در بازی بچه ها روبرو شویم.در هر حال اوقاتی از بازی کودکان میان آنان نزاع و کشمکش رخ می دهد که حتی به قهر کردن آنها با یکدیگر کشیده می شود.در اینجا نیز مربی باید دقت و هوشیاری از خود نشان دهد.اصولأ درگیری در بازی منحصر به گروه سنی خاصی از کودکان نیست و ممکن است در گروه های سنی متفاوت نوع درگیریها و سر انجام آنها باهم متفات باشدکما اینکه کودکان پنج،شش ساله در بازیهای جمعی پخته ترند.آنها می توانند فکرشان را برای دوستان خود توضیح دهند.با این وجود در یک گروه خوب و سازمان یافته نیز گاهی ضمن بازیهای جمعی اختلافات بروز می کند و این اختلافات ممکن است بر سر موضوع بازی، تقسیم نقشها،دست بردن در موضوع بازی و افزودن نقشهای جدید به آن و غیره بروز می کند.
بدیهی است که رهبری دقیق و هوشیارانه مربی به حل و فصل سریع چنین اختلافاتی کمک می کند.بنابراین درمی یابیم که به هنگام تشکیل بازی مسائل دشواری در مقابل والدین و مربیان قرار می گیرید از جمله اینکه هر کدام از کودکان خواستار اجرای نقش مهمتر هستند و مسلم است که همه نمی توانند نقش اصلی را در بازی به عنده بگیرند.در اینجاست که باید با ظرافت خاصی از بروز اختلافات جلوگیری کرد و در ضمن همه کودکان را بیخودی در جریان بازی فعال ساخت.
2) شرکت والدین در بازی ها
پیش از آغاز بازی، والدین باید مقدمات شروع یک بازی جهت دار و لذت بخش را برای کودک فراهم کنند. در این باب باید مواردی مانند آماده سازی محیط بازی، پیشگیری از خطرات احتمالی در جریان بازی، مهمتر از همه درنظر داشتن اصول سازماندهی و مرتبت شدن نتایج تربیتی بر بازی را مد نظر قرار دهند.
در این حال یا خود والدین بعنوان یک همبازی محسوب می شوند و یا اینکه دورادور به دور از تحمیل بازی، بچه را زیر نظر خواهند داشت.
هرگاه مربی یا یکی از والدین بخواهد در بازی شرکت کنند، عملی سودمند است، زیرا می تواند فعالیت های کودک بهتر جهت دهد، پرخاشگری و ستزه جوییهای او را بهتر تعدیل کند و یا اینکه با جهت دادن فعالیتهای طفل می تواند زمینه های انحرافی را در کودک بهنگام بازی اصلاح کرده، کجروی های او را از میان بردارد.
اما باید دانست که والدین بهر میزان که مسلط باشند و خود را هم سطح کودکان سازند، باز هم توانایی این را نخواهند داشت که بعنوان یک گروه همسال و همبازی برای کودک قرار گیرد. زیرا مسائلی از قبیل: قیافه، میزان سن و غیره یک فرد بزرگسال برای کودک جالب نیست و او را اقناع نمی کند. علاوه بر این روشن است که د صورت بازداشتن کودک از مواجه شدن با گروه همسالان و بازی با آنها نتایج زیانباری عاید کودک خواهد شد.
مطلب اساسی دیگری که والدین باید در نظر داشته باشند، این است که مراقب باشند بازی به یگانه مشغله فکری کودک بدل نگردد. و او را از هدفهای اجتماعی جدا نسازد. همچنین سعی در جریان بازی عادتهای مفید جسمی و روحی کودک ایجاد گرردد.
والدین باید در نظر داشته باشند که کودک آنها به چه بازیهایی علاقه مند است، بازی را چگونه تلقی می کند و چه رفتارهایی او را به نشاط می آورد. مسلم است با این شناخت و آگاهی علاوه بر شوق و رغبت کودک نتایج مهمتری از بازی حاصل می شود.
همچنین ضمن نظارت بر بازیهای کودکان به نحوی که اشاره گردید باید سعی شود که آنها در هنگام بازی زیاد با ناکامل روبرو نشوند، بلکه در مواقعی نیز طعم موفقیت را بچشند.
از دیگر وظایف والدین و مربیان کودکان به هنگام بازی این است که در انتخاب همبازیهای کودک را مدد فکری دهند و بطور غیرمستقیم در این امر دخالت کنند. در عین حال برای شناخت دوستان کودک و نیز کنترل رفتار ضروری است که گاهی دوستان فرزند خود را به خانه دعوت کند و با آنها تماس بگیرند. این کار گرچه وقت گیر و از جهتی دشوار است، ولی آثار سودمند آن بیش از این اتلاف وقت است.
در این قسمت به اهم وظایف والدین و دیگر کسانیکه به نحوی در ارتباط با بازیهای کودکان قرار می گیرد به صورتی مختصر اشاره می شود:
- نظارت بر بازی های کودکان برای هدایت و جهت دادن و جلوگیری از کجرویها امری ضروری است.
- نباید بهنگام شروع بازی با مداخله بیجا و یا قطع بازی اسباب ناراحتی بچه ها را فراهم آورد.
- در مواقعی که کار بچه ها رد بازی به نزاع و کشمکش می انجامد، دخالتی هوشیارانه و دقیق به گونه ای که نظم بازی برهم نخورد لازم است.
- بازی در گروه همسالان برای کودک از اهمیت شایانی برخوردار است.
- والدین و مربیان باید محیطی آسوده و بدون خطر را برای بازی کودکان آماده سازند.
- روحیه کودکان خود را شناخته زمینه را برای اجرای بازیهای مورد علاقه شان فراهم کنند.
- از اختصاص یافتن تمام وقت کودکان به بازی کردن جلوگیری کنند ولی مانع بازی کردن آنها در اوقاتی معین نشوند.
- کودکان را به گروه های فعال و غیرفعال تقسیم نکرده، بلکه زمینه را برای فعال شدن کلیه بازیکنان فراهم آورند.
- در انتخاب بازی برای کودکان با توجه به جنسیت و سن انها دقت شود و نیز طریقه صحیح استفاده و نگهداری از آنرا بیان کنند.
- محیط بازی را به گونه ای انتخاب کنند که دورادور بتوانند مراقب کودکان باشند.
کودک و بازی
کودک با وارد شدن به مدرسه مرحله مهمی از زندگی خدو را آغاز می کند. او در سالهای 3 تا 6 سالگی می توانست بدون هیچ گونه گرفت و گیری به بازی و فعالیت بپردازد و بازی حاصل زندگی او ار تشکیل می داد. در حالیکه با رفتن به مدرسه موظف است در کلاس آرام بنشیند و تکلیفهای درسی را انجام دهد. کودکان در این مرحله آخرین لحظات نخستین دوره سریع رشد طولانی را می گذرانند و به فرمان طبیعت نیاز و علاقه زیادی به تحرک و فعالیت بدنی دارند. ولی نشستن مداوم در کلاس و وظایفتی را که مدرسه از او می خواهد امکانات حرکتی او را به گونه ای روشن و محسوس زیر تأثیر می گذارد.
در این دوره رشد طولی کودکان نسبت به دوره پیش آرامتر و کند تر می شود. و در حدود 9 تا 10 سالگی برای دختران و 10 تا 11 سالگی برای پسران به پایین ترین حد خود می رسد. ولی سنگینی بدن کودکان و نیروی جسمی و ماهیچه ای آنها به گونه ای در خور نگرش افزایش می یابد. ضمناً رشد ذهنی با تندی مرحله پیش ادامه می یابد و در اندیشه، استدلال و شناسایی مفاهیم گوناگون پیشرفت درخود توجهی مشاهده می شود.
بحرانهای رشد روانی کودک که اسسا هرگونه تضاد او با اطرافیان محسوب می شود، آرام آرام فروکش می کند و جای خود را در سالهای 6 تا 9 سالگی به سازگاری با محیط می دهد. کودک از زمان رفتن به مدرسه تا نزدیکیهای دوران بلوغ در هماهنگی کامل با دور و بریهای خود به سر می برد. حس گوشه گیری و خود اندیشی شدید کودک رفته رفته از میان می رود و میل و توانایی او برای همکاریهای گروهی که در مراحل پیشین هنوز محدود بود اینک گسترش می یابد و گرایش کودک به بازیهای پرتحرک و فعالیت های گروهی افزوده می شود. از ویژگی های مهم این مرحله پیدایش حس همکاری گروهی و رقابت کودکان با یکدیگر است. کودکان تشکیل موقتی گروه های بازی را آغاز می کنند و خودشان را با گروه هماهنگ یم سازند ولی هنوز تمایلات و ذوق شخصی آنها با دیگران برخورد دارد و چشم و همچشمی آنها با دیگران سبب بروز اختلاف هایی است که به زد و خورد منجر می شود. شاید هم ریشه این حرکات تجاوز آمیز حسادت باشد. حسادت احتمالاً در اثر کمبود توجه و مهربانی پدید می آید و تا 8 سالگی کاهش می یابد. کودک به زودی نسبت به کسیکه مورد توجه پدر و مادرش است و همچنین نسبت به همبازی خود که از او بزرگتر جلوه می کند حسادت می ورزد. در سالهای 6 تا 9 سالگی در رفتار کودکان آثار رقابت و همکاری با همسالان بیش از پیش دیده می شود و این چشم و هم چشمی است که اعضا گروه را به یکدیگر می پیوندد. حس همکاری، رقابت و همبستگی گروهی را می توان از راه تربیت دادن بازیهای گروهی و مسابقات ورزشی تقویت کرد. و حس معاشرت و کنشهای اجتماعی را در آنان بیدار ساخت.
بی گمان بیشتر کودکان در این مرحله سنی دارای اجتماعی و حس یاری و همکاری هستند و می خواهند در بازیهای گروهی شرکت کنند و تمایلات اجتماعی خود را بروز دهند. از این رو باید مادران و پدران و آموزگاران زمینه را برای فعالیتهای گروهی کودکان فراهم سازند و آنها را برای شرکت در این گونه فعالیتها تشویق کنند.
در این مرحله بازیها به تدریج از حالت ساده و ظاهراً بی هدف بیرون می آید و بازیهای مقرراتی و فعالیتهای منظم و با هدف توجه کودک را بیشتر جلب می کند. همزمان با افزایش خواست کودک به حرکت و جست و خیز استعداد و برای انجام کارهای منظم گروهی نیرو می گیرند. از این رو شایسته است با توجه به برنامه درسی و ویژگی های جسمانی، ذهنی و اجتماعی کودک برنامه ریزی و اجرای مناسب و متنوع موجبات فعالیت و تحرک و شادی و نشاط او را از هر نظر فراهم ساخت. کودکان می خواهند آزادانه فرمهای حرکتی را بیایند و به انجام حرکتهای اجباری و تحمیلی تمایلی نشان نمی دهند. لذا در کلاسهای اول تا چهارم دبستان هرگونه حرکت و فعالیت باید در درجه نخست با بازی و تفریح همراه باشد. در سالهای گفته شده مهارت کودکان بوسیله تقلید از موجودات زنده جهان پیرامون خود گسترش می یابد و آنها با دلبستگیویژه ای کارهای قورباغه، لک لک، خرگوش و دیگر حیوانات را عیناً تقلید می کنند. همچنین بازیهای سازنده و فعالیتهای آهنگین همراه با رقص و آواز که به کودک فرصت می دهد آزادانه احساسات و عواطف خود را ابراز دارد از دیدگاه تربیت اجتماعی و تشکیل شخصیت کودک دارای ارزشی زیاد هستند.
نقش بازی در انواع رشد کودکان
دلایل متعددی در مورد ارزشمندی بازی کودکان وجود دارد که در اینجا به ذکر آنها خواهیم پرداخت.
آگاهی داشتن از این دلایل برای معلمان، دبیران، مربیان و والدین جهت دفاع از ارزشمندی بازی و تشریح آن برای افرادی که هنوز به بازی بعنوان امری سطحی، مشغول کننده و وقت گیر می نگرند، امری ضروری است. زیرا این قبیل افراد معتقدند که در محیطهای آموزشی پیش از دبستان بهتر است به «یادگیری و یاد دادن مطالب جدی و واقعی» پرداخته شود و برای بازی از یددگاه آموزشی ارزش قائل نیستند.
بازی به رشد همه جانبه کودک می انجامد که در زیر به آنها اشاره می کنیم:
1) رشد جسمی
اگرچه بازی نقشهای بسیار گسترده و گوناگونی را در زندگی کودکان ایفا می کند، اما در سطح بسیار ساده، بازی به رشد و بهبود مهارتهای حسی – حرکتی می انجامد. کودکان ساعتهای متمادی را صرف اصلاح فعالیتهای خود می کنند و سطحدشواری بازی را بالا می برند. تکالیف را دشوارتر و رقابت را برانگیزتر می سازند. هر فردی که با کودکان تکساله در تماس بوده یا کار کرده باشد، اصرار خستگی ناپذیر آنها را در کسب مهارتهای فیزیکی به یاد می آورد. این فعالیتهای فیزیکی تکراری در کودکان بزرگتر به هنگام بازی در زمین بازی، بهنگام سرسره بازی، تاب خوردن و توب بازی کردن قابل مشاهده است.
2) رشد ذهنی:
پیاژه روانشناس و شناخت شناس سوئیسسی در سال 1962 چنین عقیده داشت که: «بازیهای تخیلی یکی از اصلیترین اشکال تفکر سمبلیک در کودکان خردسال است و استفاده از آن به کودک فرصت می دهد تا واقعیتها را بر حسب علایق و دانشهای پیشین خود در دنیای پیرامونش درون سازی نماید.» بنابراین واضح است که «بازیهای نمادین و تخیلی» قویاً به رشد ذهنی و هوشی کودک کمک می کند.
بازی همچنین فرصتهایی را برای کودک فراهم می آورد تا اطلاعاتی را که اساس یادگیری های بعدی او را تشکیل می دهد از این طریق کسب نماید. برای مثال: از طریق دستکاری جعبه های چوبی و مکعبها، به مفهوم تعادل و برابری (یعنی دو مکعب کوچک برابر با یک مکعب بزرگتر است) می رسد و یا از طریق آب بازی به دانشی در خصوص حجم دست می یابد. و کودک در بازی با برخی از رفتارها آشنا می شود در خود قدرت مقاومت در برابر مشکل ایجاد می کند، روح تازه ای در او دمیده می شود و این خود موجبی برای اعتماد به نفس در او می شود و بازی شخصیت او را بارزتر و عیان تر می سازد. هم ذهن او را می سازد و هم جان و روان را که خود نمایانگر اهمیت بازی و نقش آن در رشد ذهنی و فکری کودکان است.
3) رشد اجتماعی:
سیمیلانسکی (1968) بر این عقیده بود که بازیهای نمایشی – اجتماعی به قابلیتهای کودک در زمینه نقشهای اجتماعی و همچنین تعمیم مفهوم نقش به درجات وسیع تر کمک می کند. لازم به ذکر است که تفاوتهای بین بازیهای نمایشی و بازیهای نمایشی – اجتماعی وجود دارد. بدین معنی که بازیهای نمایشی مواردی چون تقلید را شامل است و ممکن است به تنهایی نیز اجرا گردد، در حالیکه بازیهای نمایشی – اجتماعی ارتباطات کلامی و شرکت 2 نفر یا افراد بیشتری را شامل می شود.
البته تقلید و وانمود سازی در ارتباط با اشیاء اعمال و موقعیتها در اینگونه بازیها بارزتر اس. بازیهای نمایشی – اجتماعی به کودک کمک می کند تا خود را بجای دیگری گذارد و بدین وسیله به رشد همدردی و ملاحظه کردن حال دیگران در فرد کمک می کند. و به قول شهید رجایی آن قدری که شما می توانید در این ساعت (ورزش) بچه ها را تربیت کنید در ساعات دیگر اینقدر ممکن نیست.
بازی به کودکان کمک می کند تا نقشهای اجتماعی را بشناسد، او به تجربه یاد می گیرد که بچه شدن، مادر و یا پزشک و پرستار شدن چگونه است و سرانجام فرصتهای بی شماری را برای کسب مهارتهای اجتماعی دیگر مانند چگونگی ورود به گروه و پذیرش بوسیله دیگران، چگونگی معامله با دیگر کودکان، چگونگی حل مشکلات و بده بستانهای اجتماعی که در واقع کلید موفقیت در کنش و واکنشهای گروهی است برای کودک فراهم می اورد. و در انجام بازی ها نقش تعاون و دوستی را می آموزند، از بین بردن حالات حیوانی را در خود تقویت می نمایند و از خود فردی مؤمن و معتقد، در انجام فرائض الهی بوجود می آورند و در تشکیل جامعه ای اسلامی نقش مؤثری را ایفا می نماید.
4) رشد عاطفی
بازی دربردارنده ارزشهای عاطفی غنی برای کودک است. امروزه ارزش عاطفی بازی، نسبت به ارزش هوشی یا اجتماعی آن مورد شناخت و پذیرش مهمتری واقع شده است، زیرا مدتهای مدیدی است که درمانگران بازی را بعنوان وسیله ای برای ابراز تخلیه عواطف بکار گرفته اند. تقریباً در هر محلی، خانه، مهد کودک، پارک، کوچه و غیره کودکان را می توان در حال بیان و ابراز احساستشان درباره پزشکان مشاهده کرد. کودکان در بازیهایشان آنها را در حال تزریق سوزن به عروسک و گریه و ناراحتی عروسک تزریق شده به تجسم می کشند. اما باید دانست که بازی لزوماً به بیان احساسات منفی و ناراحت کننده کودکان محدود نمی گردد، زیرا عروسکی که لحظه ای قبل مورد تنبیه و آزار قرار گرفته بود، لحظه ای بعد در آغوش کودک قرار گرفته، لالایی برایش خوانده می شود و یا به کمک کودک در کالسکه اش به خواب عمیقی فرو می رود.
5) رشد خلاقیت:
بازی جنبه های خلاق شخصیت کودک را پرورش می دهد، بازی که از درون کودک نشأت می گیرد، بیان کننده پاسخ شخصی، اصیل و واقعی او به محیطش می باشد، زیرا بازی فعالیتهای خود بیانی است که قابلیت و قدرتهای تخیلی کودک را به منصه ظهور می رساند. از آنجا که بازیهای تخیلی از تنوع و تازگی برخوردارند، جهان خلاق این فعالیت به سهولت قابل ملاحظه است. بازی خزانه پاسخهای کودک را وسعت می دهد، تفکگرا یا خلاق که با خصوصیتی چون توانایی تولید بیشتر از یک پاسخ مشخص می شود، از طریق بازی شکل می گیرد، زیرا آشکار است که بازی فرصتهایی برای رشد راههای مختلف و واکنش نسبت به موقعیتهای مشابه را فراهم می آورد. برای مثال وقتی کودکان وانمود می کنند یک سگ وحشی وارد خانه شان شده است، تعدادی از کودکان ممکن است با حمله کردن به سگ یا پاشیدن آب به او واکنش نشان دهند.
بهرحال امروزه بسیاری از دست اندر کاران آمزوشی عقیده دارند که بازی و تفکر واگرا یا خلاق ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر دارند. در کودکان خردسال بازیهای خلاق اساساً به دو طریق شکل می گیرند: یکی از طریق استفاده زیاد و غیرمعمول از اشیا و وسایل و دوم از طریق نقش آفرینی و بازیهای تخیلی.
نقش فعالیتهای ورزشی و بازی در رشد کودکان
از طریق بازی و ورزش می توان افقهای وسیعی را در زمینه آگاهیهای مربوط به این جهان و جهان دیگر در برابر چشم کودک گشود. کودک از طریق بازی و ورزش جهان خود و اجزای آن را می شناسد. با مسائل و دشواریهای آن آشنا می شود. شنخت او بیشتر و سریعتر از دیگران است. از این بابت که قدرت جذب و کشف و تخیل او قوی است و کنجکاوی پردامنه و وسیع است.
دانش آموزان از طریق دنبال کردن جریان بازی در زمین ورزش تمام حواس خود را به کار می اندازد و در این راه نظاره گر خوبی است. جوانب بازی را با توجه به حس کنجکاوی خود در نظر گرفته بنابراین برای کسب پیروزی دقت و تیزبینی می طلبد و همچنین خطاها و لغزشهای حریف را گوشزد می نماید. این امر آینده ای برای کودک تضمین می نماید که توام با دقت و دورنگری و تیزبینی است.
دانش آموزان در حین بازی به اطلاعات گوناگون در زمینه رفتارهای اجتماعی، درک مفاهیم و قوانین و مقررات و اطلاعات مربوط به بدن و نحوه کاربردن اعضا و درک توانایی شخصی و چگونگی مشکل گشایی دست می یابد. کودکی که در حین انجام حرکات و فراگیری مهارتهای ضروری و اجتماعی به مشکلات خاص برخورد می نماد در پی یادیگری این حرکات جنبه عقلانی خود را به کار و فعالیت وا می دارد و آن را تقویت می نماید و در اسرع وقت تصمیم گیری می نماید. از این نظر ورزش نقش حساسی در رابطه با رشد عقلانی ایفا می نماید. در حین حال بازی و ورزش کودک با وسایل و عوامل زیادی برخورد می نماید و به فعالیتهای زیادی مانند فعالیتهای جسمی – حرکتی و به فعالیتهای ذهنی می پردازد. اگر محیط غنی از فرصتهای حرکتی و فعالیتهای جسمانی برای او فراهم گردد به مهارتهای زیادی دست می یابد و یادگیری زیادی از طریق تجسم و ادراک، تقلید، رقابت، فهم و تفکر، آزمایش، حل مشکلات و اکتشافات در او شکل می گیرد و رفته رفته امر یادگیری در فرد توسعه و گسترش می یابد.
بازی نه تنها بر رفتارهای هوشمندانه و قابل مشاهده کودک اثر دارد بلکه در ساخت فیزیولوژیکی مغز او نیز اثری غیرقابل انکار دارد. بازی سبب ساخت تصویرات منظم تصورات فرد شده و در نتیجه کورتکس مغز رشد می یابد. و از ضخامت بیشتری برخوردار می شود که خون و اکسیژن به قسمتهای مختلف بدن از جمله مغز بیشتر برسد. و در نتیجه فعالیت مغزی را بیشتر نماید. و جمود فکری و مغزی را از بین می برد. فعالیتهای جسمی و بازی افراد را در بکار انداختن نیروی ذهنی خود و در شناخت و کنترل محیط خود یاری می دهد. مهمترین ویژگی این دوره عبارتستاز فعالیت کودک در ارتباط با محیط زندگی است. لذا تماس مستقیم کودک با محیط یکی از مناسبترین بازیهای او محسوب می شود و کودک مشتاقانه در پی آن است. در این مرحله کودک با وسعت بیشتری به محیط خود نظر افکنده و درصدد کشف محیط از طریق بازی است.
در تحقیقاتی که «کفاسر» و «گارمزی» انجام دادند مشاهده نمودند که علت اصلی عقب ماندگی کودکان، عقب ماندگی ذهنی، ضعف آنها در سازندگی تصورات منظم است. این دو با طرح بازیهای ساده و ورزشی و آموزشی و از طریق بهبود و توانایی تصور، پیش بینی، درک عمومی، کودکان توانستند پیشرفت درسی قابل ملاحظه ای را در آن کودکان مشاهده نمایند. از این مشاهده و مواد مشابه آن می توان چنین استنباط کرد که بسیاری از حالت های کودکانی که امروزه به نام عقب افتاده تحصیلی نامیده می شوند، نشأت گرفته از محرومیت و کمبود محرکات طبیعی است. اگر محیط غنی و محرکات بیرونی و وسایل و امکانات بازی از جمله محرکات محیطی می توان مجلات، کتابها، اسباب بازیها را نام برد. که از ارکان مهم و اساسی این محرکات بازی می باشد که توشه کافی جهت رشد فرهنگی و اجتماعی دانش آموز را فراهم می نماید. و مهارتهای هوشی و اجتماعی او نیز در آینده تضمین می نماید.
ورزش و بازی وقتی توسط گروه های سنی یکسان انجام پذیرد موجب می شود برخی استعداد های نهفته افراد که با فعالیتهای فردی بروز نمی کند در محیطهای ورزشی شکوفا شود.
کودکان و نوجوانان از طریق روابط ورزشی، اجتماعی خصوصیاتی نظیر افزایش آگاهیهای اجتماعی، درک ضعفهای خود، کسب تجربیات جدید و تصحیح تجربیات گذشته و سایر خصوصیات اجتماعی را در خود پرورش می دهند. و همچنین استعدادهای این رشد و پیشرفت را تنظیم و طبیعی می کنند. دانش آموزان در حین بازی و ورزش با دنبال کردن جریان بازی حواس خود را از قبیل بینایی، شنوایی و لامسه تقویت نموده و سرانجام پرورش قوه تشخیص و دیدن دست می یابد.
ورزش و بازی موقعیتهای مناسبیجهت پرورش سجایا و فضایل اخلاقی می باشد. در ساعات این درس معلمین متعهد نقش بسیار مهمی در تربیت و پرورش اخلاقی دانش آموزان دارند. دانش آموزان با اجرای فعالیتهای انفرادی و ورزشی تواناییهای خویش را تمرین می کنند و فعالیتهای گروهی نظم و انضباط و صداقت، شجاعت برای مقابله با دشمن، عدلات و خویشتن داری را می آموزد.
دانش آموزان خصوصیات اجتماعی نیکویی را در حین انجام حرکات و مهارتهای حرکنی می آموزند و در حین انجام بازیهای ورزشی یاد می گیرند که چگونه حرکت هماهنگ شده را به اجرا گذارده و چگونه نیروی خود را جهت پیاده شدن آن حرکت بکار گرفته و نقش ایثارگرانه ای را داشته باشند. همچنین در انجام بازیها تعاون و دوستی و اخوت را می آموزند. امروزه تحقیقات عملی این موضوع را به اثبات رسانیده است که کسانیکه به ورزش و بازی می پردازند دارای آمادگی جسمانی بالاتری هستند و دارای صفات شایسته بیشتری می باشند و اتکاء بنفس و از خودگذشتگی در آنها مشهودتر است.
رهبری نیز تقویت می شود و بدلیل روح هماهنگی که در برنامه آن ملحوش است محیط مناسبی جهت شناختن آن استعداد ها قوه ادراکه و در نتیجه شکوفا ساختن آن می باشد.
بازی سبب می شود که کودک نیروهای ذهنی خود را بکار اندازد و او را در شناخت و کنترل محیط یاری می کند. او را قادر می سازد که توانایی هایش را بیازماید بدون آنکه مسئولیتی را به فعالیتهای خود در نظر بگیرد. همچنین ضمن بازی یاد می گیرد که میان واقعیت و خیال فرق بگذارد.
با توجه به شواهد و تحقیقات انجام شده دانش آموزان دبستان چون در سنینی هستند که علاقمندند با استفاده از وسایلی که در اختیار آنها قرار می گیرد، طرح ها و ابتکاراتی را برای خود به وجود آوردند و با استفاده از تخیلات خود در قالب جملات و داستانهاییکه خود می سازند طرحها و نقشه ها و وسایل ابتکاری که ساخته اند بصورت واقعیت تلقی کرده به گونه ای که روابطی را بین اجزای آن منظور می دارند با استفاده از تخیل خود واقعیتهای موجود در محیط را در رقابتهای وسایل و اسباب بازی های خود پیاده می نمایند و این زمینه ای است برای پرورش قدرت خلاقیت و آفرینندگی دارد. بازی و ورزش همواره با انگیزه هایی توام است که کودک را تحریک می کند تا اعضای گوناگون حواس و ذهن خود را بکار اندازد و همین بکار بردن موجب رشد و تربیت آنها می شود، زیرا رشد و تکامل هر عضو به کاربرد و عملکرد آن بستگی دارد.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 21 اسفند 1401 (17:31)
- گزارش تخلف مطلب