امروز جمعه 14 اردیبهشت 1403 http://yazd.cloob24.com
0

انشاء فرزند اندیشه است، فعالیت ذهنی بسیار پیچیده ای است که به مراتب از خواندن دشوارتر است. نوشتن در گرو خلاقیت ذهنی و مستلزم تخیل و تفکر و رشد و فهم آدمی است.

درس انشاء یکی از مواد مرتبط با ذهنیت اخلاقیت ذهنی، تصویرسازی و صحنه آفرینی است. اهمیت آن در برنامه های درسی دوره های مختلف به قدری است که می توان آن را زمینه ساز یادگیری خلاق عادت به تفکر، تأمل و تدبر دانست. به ویژه آنکه بیشتر پژوهش ها ارتباط میان درس انشاء و عادت مطالعه را مورد تأیید قرار داده اند.

پایه و اساس هر نوشته ای حروف و جملاتی است که در مدارس آموزش داده می شود. درس انشاء یکی از مفیدترین ابزارهای آموزش نوشتن است.

انشاء از نظر کاربردی در زندگی دانش آموزان نقش بسزایی دارد، زیرا بخش بزرگی از ارتباطات در محیط مدرسه و خارج از آن از طریق نوشتن فراهم می شود.

دانش آموزان به وسیله انشاء می توانند با ترکیب کردن آموخته های خود اثری نو به وجود آورند و از آن لذت ببرند. ساعات انشاء باید برای معلمان و دانش آموزان خوشایند و دلپذیر باشد.

0

تخمین میزان شیوع آن در میان کودکان دبستانی بین 1 تا 6 درصد متغیر است که این رقم قابل توجهی به حساب می آید، یعنی به طور متوسط در هر کلاس درس 20 تا30 نفره،1 یا 2 نفر کودک با این مشخصه وجود دارد. به این ترتیب به احتمال زیاد اکثر معلّمان در دوره فعالیت آموزشی خود با موارد متعددی از آن روبرو بوده اند. سند حاضر راهنمای خوبی برای شناخت، ارزیابی، درمان و آموزش این قبیل از کودکان برای معلّمین عزیز می باشد. در این سند بر راهکارهای مناسب جهت برخورد مناسب با این دسته از کودکان برای استفاده معلّمین تأکید شده است. مطالب این سند شامل چهار بخش است: تعریف، تشخیص و ارزیابی، ویژگی ها و راهکارها که در ادامه مورد بحث قرار می گیرد.

0

اریک اریکسُن یکی از روانکاوانی است که معمولاً به «روان شناس خود» معروف-اند. این گروه از روان شناسان برای فعالیت و کارکرد ایگو (ego) که به فارسی «خود» ترجمه شده، اهمیّت زیادتری قایل اند.

وی معتقد بود که پدیده¬های روانی را تنها در سایه ارتباط متقابل بین عوامل زیستی با پارامترهای اجتماعی، روانی، رفتاری و حتی تجارب شخصی می¬توان به درستی شناخت.

در میان نظریات اریکسن، نظریه «مراحل هشتگانه زندگی Eight Ages of man» از همه جالبتر و ابتکاری¬تر بوده و اهمیت زیادی نیز دارد. در این نظریه، اریکسن در پی آن است تا نقش فرهنگ را در تکامل و رشد شخصیّت نشان دهد. او برای شناخت مسایل مهمی که انسان در رابطه باخود و جهان با آنها روبروست، بینش جدیدی عرضه می¬کند. (شاملو، 1390، ص 75)

مراحل هشتگانه رشد از دید اریکسن عبارتند از:

1- طفولیت 2- اوان کودکی 3- سن بازی 4- سن مدرسه

5- نوجوانی 6- جوانی 7- میانه سالی 8- پختگی

اگر چه اریکسن اعتقاد دارد که هشت مرحله رشد، جهان شمول اند و شامل همه انسان¬ها می¬شوند، لیکن به این موضوع نیز اذعان دارد که در نحوه برخورد هر فردبا مسایلی که در هر مرحله، به وجود می¬آیند و در حل آنها، تفاوت¬های فرهنگی تأثیر عمده¬ای دارند.

مراحل رشد فرد در نظریه‌ی اریک اریکسون

اریک اریکسون، روانشناس مشهور که متأثر از زیگموند فروید بود، عقیده داشت که افراد در هر مرحله از رشد در زندگی، با یک تضاد روبرو می‌شوند که نقطه‌ عطفی در فرایند رشد خواهد بود. به باور او، این تضادها در به وجود آوردن یک کیفیت روانی یا ناکامی موثر اند. در خلال این دوره، هم زمینه برای رشد شخصی بسیار فراهم است و هم برای شکست و ناکامی. او نظریه‌ی رشد روانی- اجتماعی را مطرح کرد که بسط بیشتری نسبت به نظریه‌ی فروید داشته و دیدگاه نسبتا خوشبینانه تری در مقایسه با تئوری روانی-جنسیِ فروید دارد. در این جا، هشت مرحله‌ی رشد روانی – اجتماعی شخص بر اساس این نظریه به شکل خلاصه معرفی می شوند.

0

آلبرت بندورا Albert Bandura درآلبرتای شمالی در کانادا متولد شد. او در دانشگاه آیوا تحت تأثیر کنت اسپنس Kenneth Spence از پیروان هال ونیز تأکید عمومی بر تحلیل دقیق مفاهیم و پژوهش های حساب شده آزمایشی قرار گرفت. در خلال این ایام او تحت تأثیر آثار میلر و دالارد هم قرار داشت

جنبه های متمایز نظریه شناختی – اجتماعی و فرض های بنیادی آن:

تأکید بر انسان به عنوان موجودی فعال (دیدگاه عاملی agency؛ به این معنی که انسان از توانایی کنترل کردن ماهیت و کیفیت زندگی خود برخوردار است)

تأکید بر ریشه های اجتماعی رفتار

تأکید بر فرایندهای شناختی (فکری)

تأکید بر رفتار وابسته به موقعیت خاص

تأکید بر تحقیق منظم

تأکید بر یادگیری الگوهای پیچیده رفتار در غیاب پاداش

شخصیت تعامل رفتار، شناخت (عوامل شخصی) و محیط است

بسیاری از عوامل تأثیرگذار بر زندگی انسان نتیجه رویدادهای غیرمنتظره و پیش بینی نشده هستند

انسان از توانایی به کارگیری زبان و نمادهای دیگر برای تنظیم زندگیش برخوردار است

ویژگی برجسته انسان شکل پذیری است، یعنی توانایی آموختن انواع رفتار (تفاوت بندورا و اسکینر در این است که بندورا بیشتر بر یادگیری جانشینی تأکید دارد. همچنین معتقد است تقویت زمانی تأثیر بیشتری داردکه فرد از رابطه عمل و پیامد آگاه باشد، یعنی میان شناختی)

0

جان بالبی[1] اولین کسی بود که در خصوص اثرات بالقوه جدایی از والدین هشدار داد. بالبی معتقد بود، رفتار انسان را تنها از طریق بررسی محیط انطباقی آن یعنی محیطی که رفتار در آن تکامل یافته می توانیم درک کنیم. بالبی اظهار داشت، دلبستگی کودک بدین ترتیب به وجود می آید. در آغاز پاسخدهی اجتماعی کودک تصادفی است. به هر چهره آشنا لبخند می زنند و با رفتن هرکس گریه می کنند. بین 3 و 6 ماهگی کودکان پاسخدهی خود را به چند آشنا محدود می کنند و فرد خاصی را آشکارا ترجیح می دهند و حضور غریبه ها آنها را نگران می کند. اندک زمانی بعد، تحرک بیشتری پیدا می کنند و با سینه خیز رفتن، در حفظ نزدیکی خود با نماد اصلی دلبستگی خویش، نقش فعال تری ایفا می کنند. آنها مراقب هستند که این والد کجاست و هر علامتی دال بر جدا شدن ناگهانی والد، پاسخ دنباله روی را در آنها راه اندازی می کند. کل این فرآیند، یعنی تمرکز بر نماد اصلی دلبستگی که پاسخ دنباله روی را راه اندازی می کند، مشابه نقش پذیری در سایر گونه هاست. کودکان آدمی نیز همانند بچه های بسیاری از گونه های دیگر، از نماد دلبستگی خاصی نقش پذیرفته اند و وقتی این والد به راه افتد، بلافاصله او را دنبال می کنند.

0

الگوى عمومى تدریس (general teaching model) معروف‌ترین الگو براى تدریس، الگوى عمومى تدریس است. این الگو نخستین بار توسط رابرت گلى (Robert Glazer) در سال 1961 مطرح شد و بعدها کسان دیگرى از جمله راجر رابینسون (Roger Robinson) در سال 1971، تغییراتى در آن بوجود آوردند. این الگو در عین سادگی، فرایند تدریس را بخوبى توصیف مى‌کند و به معلم در سازمان دادن فرایند تدریس کمک مى‌کند.

مراحل الگوى عمومى تدریس:

در الگوى عمومى تدریس، فرایند تدریس را مى‌توان به پنج مرحله به شرح زیر تقسیم کرد:

مرحله ی اول: تعیین هدف‌هاى تدریس (instructional objective) و هدف‌هاى رفتاری

در این مرحله، معلم باید پیش از آغاز تدریس، بر اساس انتظاراتى که در پایان درس از فراگیر دارد، هدف‌هاى تدریس خود را بصورتى عینى و قابل اندازه‌گیرى تعریف و مشخص کند؛ به عبارت دیگر، اطلاعات، مفاهیم، اصول و سایر مطالب و محتواى درس باید بصورت هدف‌هاى کاملاً صریح و روشن بیان شده باشد.

مرحله ی دوم: تعیین رفتار ورودى و ارزشیابى تشخیصی

در این مرحله، پیش از آغاز تدریس و بعد از تعیین هدف‌هاى رفتاری، معلم باید به تعیین رفتار ورودى مورد نیاز براى یادگیرى هدف‌هاى رفتارى اقدام کند و از طریق ارزشیابى تشخیصی، توانایى‌هاى فراگیران را براى آموختن هدف‌هاى رفتارى معین سازد. این مرحله همان مرحله تعیین آمادگى فراگیران است، اما بصورتى دقیق و عینی. اصطلاح رفتار ورودى در اینجا منعکس‌کننده کلیه یادگیرى‌هاى گذشتهی فراگیران، توانایى‌هاى عقلی، وضع انگیزشى و برخى عوامل اجتماعى و اقتصادى مؤثر در یادگیرى و میزان رشد آنان است.

مرحله ی سوم: تعیین شیوه‌ها و وسایل تدریس (instructional procedure and media)

در این مرحله، معلم باید شیوه‌ها و وسایل تدریس خود را با توجه به مفاهیم درس و شرایط و امکانات و ویژگى‌هاى فراگیران انتخاب کند. او مى‌تواند با آگاهى از شرایط و موقعیت آموزشی، یکى از روش‌هاى قدیمى و سنتى مانند سخنرانی، آزمایشى یا روش‌هاى جدید آموزشى مانند روش‌هاى آموزش انفرادى را براى تحقق هدف‌هاى آموزشى انتخاب کند.

مرحله ی چهارم: سازماندهى شرایط و موقعیت آموزشی

در فرایند آموزشی، فقط انتخاب محتوا، روش و وسیله کافى نیست. معلم باید بتواند از مجموع امکانات به نحو شایسته استفاده کند. او نخست باید خود را براى تدریس آماده کند و سپس به آماده کردن کلاس و محیط آموزشى بپردازد. او باید تجارب لازم را براى فعالیت‌هاى آموزشى کسب کند و فراگیران را براى کسب چنین تجاربى هدایت نماید. در هر صورت، او باید قادر باشد که با ابتکار و خلاقیت، در امر تدریس و تحقق هدف‌هاى آموزشی، حداکثر استفاده را از امکانات موجود ببرد.

مرحله ی پنجم: سنجش و ارزشیابى عملکرد (performance assessment)

مرحله نهایى این الگو به ارزشیابى میزان یادگیرى شاگردان پس از پایان تدریس اختصاص دارد. در این مرحله، معلم نه تنها به ارزشیابى معمول در مدارس اقدام مى‌کند، بلکه علاوه بر انجام دادن امتحانات مرسوم، عملکرد شاگردان را در موقعیت‌هاى متعدد، مانند انجام دادن طرح شرکت در فعالیت‌هاى آموزشى و تحقیق و تتبع در زمینه مفاهیم آموخته شده ارزیابى مى‌کند و بر اساس اطلاعات بدست آمده، به ارزشیابى میزان اثر تدریس خود و یادگیرى شاگردان مى‌پردازد و در صورت عدم موفقیت، با توجه به نتایج ارزشیابی، به مراحل قبلى الگو را ترمیم و اصلاح مى‌کند.

0

منظور از پیش سازمان‌دهنده مفهوم، مطلب یا موضوعى است که در تدریس یک درس مورد استفاده قرار مى‌گیرد تا بوسیله یآن، قسمت‌ها و مطالب مختلفى که رشته‌اى از دانش را تشکیل مى‌دهد، با نظمى خاص سازمان یابد و در ذهن شاگرد جاى گیرد. این‌گونه نظام‌آفرینى در ذهن، با یک مطلب کلى که آن را پیش سازمان‌دهنده مى‌نامیم شروع مى‌شود؛ به عبارت دیگر، پیش سازمان‌دهنده یک مطلب یا مفهوم کلى است که در مقدمه تدریس مى‌آید تا مبحثى را که به شاگردان ارائه داده مى‌شود با مباحث پیشین همان درس مربوط سازد و در عین حال، پایه‌اى براى ارتباط مفاهیم بعدى با مفاهیم پیشین شود و شاگرد بتواند تمام مباحث درس را بصورت یک ساخت منظم و سازمان‌یافته در ذهن خود جاى دهد. در الگوى پیش سازمان‌دهنده، معمولاً مطالب از کلى به جزئى مورد بررسى قرار مى‌گیرد.

اساس نظرى الگوى پیش سازمان‌دهنده: هر یک از الگوهاى تدریس داراى خصوصیاتى است که بر اساس تفکرى خاص بوجود آمده است. این خصوصیات موجب تمایز یک الگو از الگوهاى دیگر مى‌شود. نظریات، الزاماً درست و اثبات شده نیستند و کاربردشان براى تمام موقعیت‌ها قطعیت ندارد. اصولاً هیچ نظرى را نمى‌توان در آموزش بطور مطلق پذیرفت. ارزش‌هاى آموزشى نسبى‌اند و همیشه در رابطه با موقعیت ارزشیابى مى‌شوند. اساس نظرى الگوى پیش سازمان‌دهنده نیز از چنین ویژگى‌هایى برخوردار است. اساس نظرى الگوى پیش سازمان‌دهنده، از ساختار رشته‌هاى مختلف درسى شکل گرفته است. شوآب(1973) (Schwab) براى توصیف مفهوم ساختار، سه مجموعه مشخصهی متمایز، ولى مرتبط با هم را مورد نظر قرار داده است.

0

1) او اعتقاد داشت که با به‌کار گرفتن آموزش و پرورش مؤثر و قاطع می‌توان جامعه را از جهل و نادانی رهایی بخشید و با تزکیه‌ بافت‌های درونی اجتماع می‌توان به اعتلا و ارتقای متناسب با مقام انسانیت دست یافت.

2) البته وی آموزش کتابی و خالی از واقعیت ملموس را سخت مردود دانسته و آرمان‌خواهی لفظی را که به کوشش و عمل نمی‌انجامد ناچیز میشمارد.(آموزش و پرورش برپایه عمل و زندگانی عملی)

3) به عقیده‌ی او، آدمی دارای سه نوع طبیعت حیوانی، اجتماعی، و اخلاقی است. در مرحله‌ی طبیعی، او در عین حال نیک، نادان و متهور است. در مرحله‌ اجتماعی، غالباً نیک نفسی طبیعی خود را از دست داده و مدام در میان دو قطب خودپرستی و حرص در حال نوسان است.

4) هدف تعلیم و تربیت شکوفا ساختن نیروهای طبیعی فرد به سوی خرد انسانی است. به‌عبارت دیگر، او تربیت اخلاقی و انسانی، یعنی ایجاد فضایل اخلاقی در او را به عنوان هدف تربیت خود تلقی می‌کند.

5) تناسب برنامه با رشد جسمانی و روانی کودک

6) دوست داشتن کودک و احترام به شخصیت او

7) آموزش و پرورش بر اساس تجربه و مجموعه تجارب کودک از طریق بینش برای کودک حاصل می شود.

8) آموزش از ساده ترین جزء به سمت امور پیچیده (امادگی ذهنی)

9) آموزش باید از نزدیک به دور باشد. یعنی آموزش را باید از مشاهده و بکار انداختن حواس آغاز کرد و رفته رفته اورا به شهود و درک مفاهیم و معانی سوق داد.

10) راه نجات محرومان جامعه را باز پروری آنان می دانست و دست به تأسیس یتیم خانه زد.

11) تنها راه نجات و رستگاری از بلایای اجتماعی را باید در تعلیم و تربیت جستجو کرد.

12) تربیت کودکان با عاطفه، عادل، مهربان و پذیرای تربیت

ابزارها و محتوای یادگیری

1) برای آموزش خواندن و نوشتن روش تازه ای ابداع کرد و سعی نمود روش آموختن را بر روان شناسی مبتنی سازد.

2) جلب اعتماد ومحبت و احساس همدلی عمیق با کودکان

3) جلب اعتماد کودکان با مهربانی و عشق واقعی با برآوردن نیازهای فیزیکی و امنیت روانی

4) توجه به بهداشت روانی و بدنی کودکان

5) پدید آوردن یک حس پاک،خالص و شریف

6) استفاده از نقش خانواده و بویژه مادر در تغذیه اولین غذای مادی و روحی کودک

7) معلم بهترین مشاوراست و باید راز دار باشد.

8) مخالف با سپردن کودکان به مهد کودک در 2 سال اول طفولیت

فعالیتهای یاددهی و یادگیری یا روش تدریس:

1) روش مشاهده دریادگیری 2) استفاده از وسایل و اشیاء ملموس برای یادگیری و توام کردن علم و عمل 3) روشهای انضباطی

روش مشاهده در یادگیری:

پستالوزی عقیده دارد که کسب دانش باید بر پایه مشاهده و ادراک حسی استوار باشد، تعلیم باید با تجربه تازه کودک، با مطالعه محیط اطراف آغاز، و سپس با زبان مربوط شود. مشاهده به شناخت و آگاهی بیشتر منجر می شودو همین امر سبب مهارتهای کلاسی، قدرت سخنگویی و مهارتهای تحصیلی بهتری می گردد.پس طریق تدریس پستالوزی بیشتر بر پایه ادراک و شناخت استواربود تا حافظه و تمرینات شفاهی.

بعنوان مثال: اولین عناصر و اجزاء جغرافی از طریق شناساندن سرزمین ومکان زندگی اصلی آموخته می شد. اول به یک دره کوچک که از محل زندگی دور نبود برده می شد بعد از پیدا کردن دیدی کلی نسبت به دره از کودک می خواست تا جزئیات را بررسی نماید تا بتواند به نظریه کامل و دقیقی درباره محل دست یابد.سپس مقدار گل از محل به محیط کلاس آورده شود تا به ساختن و درست کردن شکل دره ای که دیده بودند بپردازند در طی روزهای بعد با مشاهده همان محل به مشاهدات خود وسعت بیشتری دهندو هر بار دید کاملتری پیدا کنندتا بدین ترتیب کودکان نسبت به چیزی که قادر به درک آن نبودند، با ارتباط دادن دانسته های قبلی خود آن را به طور کامل درک نمایند البته این روش در مورد هندسه وحساب نیز کاربرد دارد.

استفاده از وسایل و اشیاء ملموس برای یادگیری و توام کردن علم و عمل:

پستالوزی معتقد بود که برای یادگیری و آموزش کودکان باید از وسایل ملموس و اشیاء محیط پیرامون استفاده نمود. زیرا آموزش باید با واقعیات زندگی تطبیق نماید.و در روش تدریس حساب به کودکان می توان از اشیاء و قابلیتهای محیط پیرامون بعنوان محرکات یادگیری کمک گرفت. بعنوان مثال کودکان می توانند با استفاده از شمارش گامهای خود با رفتن از یک سر اتاق به طرف دیگر اعداد را یاد بگیرند. یا دو ردیف ازپنج ردیف شیشه یکی از پنجره های اتاق ارتباطات اعشاری و کسری را به کودکان یاد داد.

روش انضباطی:

معتقد است ما باید فقط با پند و اندرزو از طریق کلمات، قلبها و افکار را تسخیر نماییم مطمئنا بسیار خوب است و البته تحت شرایط و وضعیتی مطلوب کاربرد مقدار مشخصی از تنبیه بدنی چاره ناپذیر است. زمانی که کودکان سرسخت، لجوج و بی ادب می شوند. و این تصور کاملا اشتباه است که با استفاده از تنبیه بدنی حتی به کمترین مقدار باعث کمتر شدن اعتماد کودکان می شود. زیرا تنها این موارد استثنائی نیست که عقاید و احساسات کودکان را شکل می دهد بلکه تاثیر اعمال هر روز و هر ساعت است که آنها را می سازد و رفتار ما را مورد قضاوت قرار می دهند.

ارزشیابی برنامه درسی و روش تدریس پستالوزی

1) اختلاف نظر در مورد کارهای پستالوزی بسیار زیاد است هر یک از مربیان بزرگ ادعا می کردند که به رمز کارهای وی پی برده اند ولی سرانجام معلوم می کردند که پستالوزی نتوانسته، روش کار خود را به درستی به دیگران بشناساند. در حقیقت اعمال و عقاید او مهمتر از نوشته ها و گفته هایش بودند.

2) اگرچه او نتوانست عقاید خودرا به طریقی واضح و روشن بیان نماید ولی در برخورد با کودکان از جذبه و نفوذی عمیق برخوردار بود.

3) دنبال کردن عقاید او از این جهت که نیاز به ایثار و خدمت بسیار صادقانه دارد و مستلزم از خود گذشتگی و علاقه واقعی و عمیق برای بچه ها می باشد سهل و ساده نیست.

4) به نظر او تعلیم والدین برای توانا ساختن آنان برای تربیت اطفال ضرورت مطلق دارد.و روحیه کار و انضباط در مدارس باید براساس روحیه و روش کار در خانواده استوار شود.

5) پستالوزی اغلب سعی می کرد تا در ذهن کودکان تصویری از یک خانواده و کانون گرم و ساده و خوشحال و سرشار از محبت را تجسم نماید.وکودکان فعال ومستعد در محیط کلاس با تکرار و تمرین گویی مطالب باعث دوباره یادگیری آن مطالب و همچنین انعکاس وضعیت و نقش خانه و والدین بویژه مادر در محیط آموزشی شود.

0

مهمترین ویژگی انسان، روح (عقل) اوست، هدف آموزش و پرورش در این مکتب کمک به رشد عقلانی و پرورش شخصیت می باشد. مواد درسی باید شامل موادی باشد که برای تحقق رشد و تکامل عقلی و اخلاقی ضرورت دارند،. برنامه درسی دارای سلسله مراتب است، فلسفه و الهیات در راس این سلسله مراتب قراردارد، ریاضیات به سبب آنکه تفکر انتزاعی را در انسان بارور می کند و با اندیشه های انتزاعی سروکار دارد دارای اهمیت است تاریخ و ادبیات به لحاظ این که منشا الگوهای اخلاقی و فرهنگی هستند بسیار مهم تلقی می شوند در پایین این سلسله مراتب برنامه درسی، علوم طبیعی و فیزیکی است که با روابط خاص علت و معلولی سروکار دارد.نقش معلم ودانش آموز:به اعتقاد سقراط هم افکار و هم علم در درون فرد قراردارند و نیاز به پروردن دارند.پس تربیت باید سبب شکوفایی همه استعدادها وتوانایی های بالقوه شاگردان بشود نقش معلم کمک کننده و هدایتگری است تا دانش آموزبه آن افکار و علم دست یابند بعبارت دیگر وظیفه مربی صرفا اتخاذ تدابیری که تنها به رشد استعدادها و توانایی های ذهنی شاگرد کمک می کنند، محدود می کنند در نظر ایده آلیست ها جامعه ونیازهای آن امری متغییرو پدیده ای گذرا است و،جریان تربیتی در این مکتب به یک جریان کاملا معلم محورتبدیل است. آن ها به استفاده از حواس در تربیت شاگردان اهمیتی نمی دهند. چون شناخت حاصل از حواس را معتبر نمی دانند واز طریق روش تعقلی یا ذهنی شاگردان را به اندیشیدن تشویق می کنند تربیت بر مبنای ایده آلیستی ارزشهای متعالی راپرورش می دهد.ودیگر اینکه امکان درک جهان به صورت یک کل برای شاگردان را بوجود می آورد آن ها آموزش وپرورش راستین را امری همگانی تلقی می کنند نه آموزشی محدود برای شغل یا حرفه ای خاص.لذا برنامه ریز درسی باید در تدوین اهداف اصل همگانی بودن رارعایت کند.و مدرسه را به عنوان نهادی اجتماعی می داند که دانش آموزان را با چکیده سرمایه فرهنگی آشنا می کند به طوری که این میراث را بشناسند ودر آن سهیم شوند همانگونه که گفته شد در نظر یک معلم ایده آلیست دانش آموز چیزی یاد نمی گیرد،بلکه آن را به خاطر می آورد. پس اگر بخواهد چیزی رابه شاگرد بیا موزد باید ذهن او را برانگیزاند تا تصورات وپندارهای موجود در ذهن او زنده شود. به همین دلیل نوشتن تکالیف زیاد شبانه، تمرین در بازنویسی،تقلید خط وحروف،وبه خاطر سپردن اسامی وتاریخ رویدادها اهمیت زیادی می دهد روش تدریس کلا مبتنی بر تعقل وتفکر است. لذا از تمام شیوه های راه بردن عقل برای کسب معرفت،مانند سخنرانی،مباحثه واستدلال استفاده می شود. سقراط در تدریس خود را مامای شنوندگان خود می نامید و از روش پرسش و پاسخ (دیالکتیک) استفاده می کرد.

0

1- تربیت، راهنمایی یا کمک به تحقق استعداد های درونی کودک است.

2- تربیت شبیه به باغبانی است که با فراهم کردن شرایط مساعد، راه رشد طبیعی و سیر به سوی کمال را هموار می سازد

3- در حالی که دوره کودکی، دوره رشد بدنی است، دوره بلوغ، دوره بردن عالم بیرونی به درون است.

4- تربیت درست آن است که از درون آغاز شود و بدترین نوع تربیت، تربیت تحمیلی است.

5- رابطه بین خالق و مخلوق فقط اعمال نیک است و این باید هدف همیشگی هر نوع آموزش و پرورش باشد.

ابزارها و محتوای یادگیری

1 هدف آموزش و پرورش شکوفا کردن رشد طبیعی کودکان است،‌بنابر این برنامه درسی باید کودک محور بوده و بر پایه طبیعت و علایق کودکان استوار باشد.

2 باید به فردیت کودکان احترام گذاشت.

3 برنامه های درسی این دوره باید تعادل بین آزادی و ساختار را حفظ کرد.

4 اساسی ترین پایه برای رشد کودک بازی است که تمایل طبیعی کودک بوده و وسیله ای برای ارائه پیام آموزش و پرورش در این دوره محسوب می‌گردد.

5- فروبل نخستین کسی است که غریزه خلاقه بچه راکه در هر طفلی از هر ملیت و مربوط به هر دوره ای که باشد وجود دارد مورد استفاده پرورش قرار داده است.کودکان بر اثر غریزه خلاقه علاقمند به دست زدن و جابجا کردن اشیاء هستند.

6- فروبل می گوید وظیفه مربی این است که هر چه ممکن است استعدادهای نهفته دانش آموز را بیدار و تقویت کرد و ازخود او کمک بخواهد نه اینکه سعی کند به او بدهد و در مغز او فروکند.

7- او نه تنها همه چیز را متکی و مربوط به عمل میداند بلکه جنبه الهی آنرا در نظر داشته و معتقد است بخدا نیزوابسته است.

8- پرورش ذوق و استعداد موسیقی کودکان نیز در پرورش نوین مورد توجه قرار گرفت. حس درک آهنگ صدا و حرکت باید با موسیقی پرورش پیدا کند. سرود و شعر نیز در بازیها توصیه شده وپرورش حواس بویژه حس بینائی، شنوائی و لامسه،خیلی مورد توجه قرار گرفت.

9-قصه و حکایت نیز برای پرورش قوه تصور و خیال کودکان جزء برنامه قرارگرفت منظور از این قسمت این نیست که آنطور که پیشینیان تصور می کردند تنها به کودکان چیز یاد داده شود بلکه منظور جلب ایشان به نکات اخلاقی و اجتماعی است.

فعالیتهای یادهی و یادگیری

فروبل با توسل به بازی بعنوان الگوی آموزش و برنامه درسی و تجسمی از اجتماع وسیع تر توانست طرح آموزشی خود را بر اساس بازی بنیان نهد.او هدایا (اشیاء) را که کودک از طریق بازی با آنها، قدم به قدم و بطور منظم به حس نظم واقعی پی می برد و مشغولیات (پیشه ها) را به منظور آموزش دست، چشم و فکر طرح ریزی و ابداع کرد.

1) هدایا:هدایا و یا وسایل بازی ابداعی فروبل، در واقع یک سری ابزارهای قابل دست کاری بودند که کودک ضمن بازی با آنها، در خصوص اشکال،اعداد و اندازه گیریها تجربیاتی بدست می آورد. این وسایل به صورت واحدهایی منظم در درون جعبه ها جای میگرفتندو بازی با آنها به تقویت قوای خلاقه و رشد مفاهیم و مهارتهای هوشی در کودکان می انجامید. اولین هدیه شش توپ پارچه ای نرم و رنگی که هریک همرنگ یکی از رنگهای قوس و قزح بود. هدیه دوم، همچون مکعب و، استوانه و کره را شامل می شد. سومین هدیه مکعب مستطیل بزرگی بود که از که از مکعب های کوچکتری تشکیل می شد، ونیزاشکال تعددی بودند که کودکان با اجزاء آنها و یا ترکیب کردن آنها می توانستند اجسام گوناگون رابه اندازه ها و اشکال و روشهای مختلف بسازند. پی بردن به رابطه کل و جزء، شمارش، ترکیب، تقسیم، کسر، سری کردن، اندازه گیری و تجزیه و تحلیل از جمله اطلاعاتی بود که کودک از دست کاری و بازی با آنها به دست می آورد.

2) مشغولیات (پیشه ها): مشغولیات کودکستان فروبل به بازیهای دستی و رومیزی شباهت بسیاری دارند. وی آنها را برای آموزش چشم، دست، بکار انداختن ماهیچه های ظریف و کوچک، فکرکردن و تجزیه و تحلیل و بیان نوآورانه دریافت شده از طریق هدایا طرح ریزی نمود.فروبل مشغولیات را به کمک معلم و با آوازها وسرودهای ریتمیک و حرکات دست همراهی می کرد.موارد زیر از جمله مشغولیات می باشند: مدل سازی وخمیر بازی، قالب سازی با استفاده از گل و خاک رس – نقطه بازی – کارتهای دوخت (دوختن و بخیه کردن) – مهره بازی و نخ کردن مهره های رنگی – بافتن (حصیر بافی) و گذرانیدن برشهای کاغذی و یا مقوایی از درون یکدیگر- کاغذ و تا کردن،نقاشی با استفاده از طرحهای پیچیده، رنگ آمیزی و آبرنگ،کار با چسب و چسبانیدن اشکال، فعالیتهای باغبانی، مطالعه طبیعت.

) آوازها و سرودهای تفریحی:فروبل برای کودکان، آواز ها و سرودهائی نیز سروده و به کودکان یاد می داد تا از میزان یادگیریهای آنان اطمینان حاصل نماید. این آوازها برای استفاده مادران تهیه گردیده بود و بعدا بوسیله معلمان در کودکستانها بکار گرفته می شد. که مجموعه ای از سرودها و آوازهای او کتاب بازیهای مادر وی را تشکیل می دهند. بنا به عقیده فروبل این سرودها و بازیها اولا" مادر را متوجه مسئولیت خود در قبال کودک و درک این حقیقت که پرورش کودک از هنگام زادن آغاز می شود. ثانیا" حواس و اندام و ماهیچه های کودک را ورزش می دادند. این اشعار در فرهنگهای مختلف حتی فرهنگ ما بکار گرفته شده است. که نمونه آن یه توپ دارم قل قلیه، سرخ و سفید و آبیه می باشد.

تجزیه و تحلیل هدایا، مشغولیات و برنامه درسی فروبل

1) اولین هدیه از شش توپ پارچه ای نرم به رنگهای آبی،سبز، زرد،نارنجی، قرمز و بنفش تشکیل شده بود که می خواست رنگها رو برای کودکان یاد بدهد.

2) رنگ عامل تباین برای هر هدیه بود.

3) خصوصیات برجسته و نمایان توپ، وحدت و شکل پذیری آن بود.

4) فروبل توپ را همپای خارجی کودک در مرحله اولیه رشد می دانست، وحدت فردی آن به وضعیت فکری و قابلیت شکل پذیری آن به فعالیت درونی و ذاتی کودک متشابه است.در واقه کودک از طریق درک این روابط قادر به جداکردن خود از دنیای خارجی و دنیای خارج از خود می باشد.

5) هدف هدیه ها ابتدا بر انگیختن مشاهده و دوم ابراز وجود در کودک است.توپ اولین پایه برای طبقه بندی اشیاء خارجی است و بخاطر عدم محدودیت خارجی و قابلیت تطبیق و تغییر پذیری، بهترین وسیله برای بیان ایده های بی پایان و نا محدود کودک است.

6) هدایای کودکستان، چنان طرح ریزی شده اند که منجر به کسب مهارت در کار با اشیاء می گردد.

ارزشیابی برنامه درسی فروبل:ایرادی که بر فروبل گرفته اند این است که او در اندیشه های خود روشن و صریح نیست.فروبل مانند یک شاعر می نویسد و فلسفه او زبان دل است.فلسفه و اندیشه او متاثر از تصوف و عرفان است و این باعث می شود که روش او عجیب و غریب به نظر برسد.(مانند بحث دایره و مکعب)از آنجا که دانش آموزان توان فهم این مطالب را ندارند لذا به تکرار و حفظ روی می آورند که به صورت سازی و عدم صداقت منجر می شود. ایراد وارد شده بر روان شناسی فروبل این است که به ادراک حسی بیش از اندازه اهمیت داده و فعالیت دست را به صورت سطحی در آورده است. ایراد دیگر این است که تصویرها،سرودها و اشعاری که برای برنامه کودکستان ذکر شده،چندان جالب به نظر نمی رسد،درست مرتب نشده و به آسانی نمی توان به خاطر سپرد.به علاوه برای زندگی روستایی قرن هیجده و نوزدهم آلمان تهیه شده و نه برای هر آموزشگاه و هر ملت و در هر مکان و زمانی

نکات مثبت کار فروبل:

فروبل پس از روسو و پستالوزی از متفکرانی است که به فعالیت خودخواسته و بازی وکاردستی در رشد روانی کودک پی برده و در پرورش کودکان خردسال روشهای تازه ای را ابداع کرده است.اوبا تاسیس نخستین کودکستان ضرورت و فایده تربیت در دوره پیش از دبستان را به ثبوت رسانیده است. به نظر فروبل تعبیر اخلاقی تربیت راه سودمند زندگی است.او بر نهضت فرهنگی – اخلاقی فیلیکس آدلر تاثیر گذاشت و هر گونه تعصب اخلاقی و نژادی در نزد این دو مردود است. و سرانجام این که کار فروبل بر شرایط سخت آموزشی در بسیاری از کشورها از جمله ایران تاثیرات مثبتی گذاشت.آموزش توام با تنبیه مکتب خانه ای به آموزش همراه با تفریح کودکستانی انجامید که مقاطع بالاتر تحصیلی را نیز تحت تاثیر خود قرار داد.